جوك,اس ام اس,عكس هاي خنده دار,مطالب طنز ,اطلاعات عمومي و...
پنج جك
چهار شنبه 7 دی 1398برچسب:طنز, :: 17:31 ::  نويسنده : سهند

دوستان از این به بعد به این وبلاگم سر بزنید.

 



www.hamechiz.samenblog.com

 

 

خیلی عالی و جالبه پر از مطالب طنزه



سه شنبه 8 آذر 1390برچسب:جوک ها, :: 16:23 ::  نويسنده : سهند

افساردلم دست خدا بود چنين شد! اي واي اگر دست خودم بود چه ميشد! مقصود دلم مهر و وفا بود چنين گشت! گر مقصد من جور و جفا بود چه ميشد

فرستنده : 09351xxx038

تو این دنیا تو این عالم میون این همه آدم ببین من دل به کی دادم به اون کس که نمیخوادم دلم شیشه دلش سنگه واسه سنگه دلم تنگه

فرستنده : 09394xxx770 - فرشته و رویا

عراق 8 سال جنگید تا اسیر گرفت
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ما نجنگیده اسیرتیم با وفا

فرستنده : 09378xxx743

عشق ورزیدن بدان معناست که سعادت خود را در گرو سعادت دیگری بدانیم.

فرستنده : 09393xxx229

گردورم زديدارت دليل بي وفايي نيست، وفا آن است که نامت را هميشه زير لب دارم

فرستنده : 09393xxx229

اگر از نرگس چشمت بلور اشک جاری شد، دعا بنما مرا شاید دعای دوست با اثر باشد

فرستنده : 09393xxx229

('ق"♥"ل"♥"ب"♥"م)
("فداي تو")
همه رو فراموش ميكنه، جز تو!

فرستنده : 09393xxx229

مردن و گم شدن از ماست نه ازفاصله ها,دل از اينهاست که تنهاست نه از فاصله ها,گر چه ديگر همه جا پر ز جدايي شده است,مشکل ازطاقت دل هاست نه از فاصله ها

فرستنده : 09138xxx337 - دلارام

بي تابم و دل براي ديدار تو تنگ است تقصير دلم نيست مرام تو قشنگ است

فرستنده : 09158xxx786

نقاش نیستم...!
ولی تمام لحظه های بی تو بودن را "درد" میکشم...

فرستنده : 09387xxx190 - زهرا

چشمهایم ازدردهای پنهان حکایت دارد دردهایی که جانم رامی فرساید گامهایم به خستگی یک مرغابی هجران کشیده است ولی دل کوچکم هنوز به رنگ آبی آسمان دلخوش است ومن یقین دارم روزی به آسمان خواهم رسید

فرستنده : 09351xxx038

هر دم به گوشم میرسد آواي زنگ قافله.اين قافله تا کربلا ديگر ندارد فاصله.يک زن ميان محملي اندر غم و تاب و تبس.اين زن صدايش آشناست اي واي من اين زينب است.
التماس دعا

فرستنده : 09196xxx132

دوستت دارم؛ فقط قلبم خیلی شکسته، میترسم نتونم تکه هاشو کنار هم نگه دارم و تو از لابه لاش بیافتی بیرون؛اون وقته که دیگه نمیدونم کی سرقبرم شمع روشن میکنه!

فرستنده : 09132xxx515

چرا؟ بعد از خودم زنجیره ای از آدمها میبینم؛
من __تو__کسی که بعد از او خوشه ای از آدمهاست!
نگرانیم از اینست که چرا تو باید بر سر خوشه ی آنها باشی؟

فرستنده : 09132xxx515

به سلامتی اون پسری که وقتی تو خیابون نگاهش به یه دختر ناز و خوشگل میفته؛بازم سرشو میندازه پایین و زیر لب میگه: اگه آخرشم باشی... انگشت کوچیکه ی عشقمم نیستی.

فرستنده : 09117xxx987

 

منبع: 4jok



پنج شنبه 3 آذر 1390برچسب:, :: 16:20 ::  نويسنده : سهند

 

عکس ها در حال لود شدن میباشند...  شکیبا باشید!
در صورتی که هر یک از عکس ها باز نشد بر روی آن راست کلیک کرده و گزینه Show Picture را بزنید.
 


 

منبع: پيكس تو پيكس

براي ادامه به ادامه ي مطلب مراجعه كنيد



ادامه مطلب ...


جمعه 27 آبان 1390برچسب:, :: 20:9 ::  نويسنده : سهند

 

خانه

 

يک نجار مسن به کارفرمايش گفت که ميخواهد بازنشسته شود تا خانه‏اي براي خود بسازد و در کنار همسر و نوه‏هايش دوران پيري را به خوشي سپري کندکارفرما از اينکه کارگر خوبش را از دست ميداد، ناراحت بود ولي نجار خسته بود و به استراحت نياز داشت. کارفرما از نجار خواست تا قبل از رفتن خانه‏اي برايش بسازد و بعد باز نشسته شود.  نجار قبول کرد ولي ديگر دل به کار نميبست، چون ميدانست که کارش آينده‏اي نخواهد داشت، از چوبهاي نامرغوب براي ساخت خانه استفاده کرد و کارش را از سر‏سيري انجام داد.  وقتي کارفرما براي ديدن خانه آمد، کليد خانه را به نجار داد و گفت: اين خانه هديه من به شما است، بابت زحماتي که در طول اين سالها برايم کشيده‏ايد.  نجار وا رفت؛ او در تمام اين مدت در حال ساختن خانه‏اي براي خودش بوده و حالا مجبود بود در خانه‏اي زندگي کند که اصلاً خوب ساخته نشده بود

 

 



پنج شنبه 26 آبان 1390برچسب:, :: 13:32 ::  نويسنده : سهند

مردی در هنگام رانندگی، درست جلوی حیاط یک تیمارستان پنچر شد و مجبورشد همانجا به تعویض لاستیک بپردازد
هنگامی که سرگرم این کار بود، ماشین دیگری به سرعت ازروی مهره های چرخ که در کنار ماشین بودند گذشت و آنها را به درون جوی آب انداخت و آب مهره ها را برد
مرد حیران مانده بود که چکار کند. تصمیم گرفت که ماشینش را همانجارها کند و برای خرید مهره چرخ برود
در این حین، یکی از دیوانه ها که از پشت نرده های حیاط تیمارستان نظاره گر این ماجرا بود، او را صدا زد و گفت:



ادامه مطلب ...


چهار شنبه 25 آبان 1390برچسب:, :: 18:14 ::  نويسنده : سهند

عمرولیث در سال ۲۸۷ هجری در جنگی از امیر اسماعیل سامانی شکست خورد.وقتی که او و سپاهیانش در برابر سپاه امیر اسماعیل تاب مقاومت نیاوردند،از میدان جنگ فرار کرده و خسته و گرسنه و احوالی مشوش در نقطه ای دور از شهر ها و روستا ها برای استراحت،توقف کردند...

 

 

 

ادامه در ادامه ی مطلب



ادامه مطلب ...


سه شنبه 24 آبان 1390برچسب:, :: 10:28 ::  نويسنده : سهند

دو مرد در کنار دریاچه ای مشغول ماهیگیری بودند . یکی از آنها ماهیگیر با تجربه و ماهری بود اما دیگری ماهیگیری نمی دانست .

هر بار که مرد با تجربه یک ماهی بزرگ می گرفت ، آن را در ظرف یخی که در کنار دستش بود می انداخت تا ماهی ها تازه بمانند ، اما دیگری به محض گرفتن یک ماهی بزرگ آنرا به دریا پرتاب می کرد....

 

براي ادامه قصه به ادامه ي مطلب مراجعه كنيد



ادامه مطلب ...


سه شنبه 24 آبان 1390برچسب:, :: 10:21 ::  نويسنده : سهند

 



براي ديدن ادامه ي عكس ها به ادامه ي مطلب مراجعه كنيد



ادامه مطلب ...


سه شنبه 24 آبان 1390برچسب:, :: 10:12 ::  نويسنده : سهند

 

 

 

براي ديدن بقيه به ادامه ي مطلب مراجعه فرماييد



ادامه مطلب ...


پنج شنبه 19 آبان 1390برچسب:, :: 14:5 ::  نويسنده : سهند

 

 

همین چند هفته پیش بود که یک ایرانی داخل بانک در منهتن نیویورک شد و یک شماره از دستگاه گرفت.

وقتی شماره اش از بلندگو اعلام شد بلند شد و پیش کارشناس بانک رفت و گفت که برای مدت دو هفته قصد سفر تجاری به اروپا را داره و به همین دلیل نیاز به یک وام فوری بمبلغ 5000 دلار داره
کارشناس نگاهی به تیپ و لباس موجه مرد کرد و گفت که برای اعطای وام نیاز به قدری وثیقه و گارانتی داره..
و مرد هم سریع دستش را کرد توی جیبش و کلید ماشین فراری جدیدش را که دقیقا جلوی در بانک پارک کرده بود را به کارشناس داد و رئیس بانک هم پس از تطابق مشخصات مالک خودرو بالاخره با وام آقا موافقت کرد آنهم فقط برای دو هفته .
کارمند بانک هم سریع کلید ماشین گرانقیمت را گرفت و...

 

بقيه در ادامه ي مطلب



ادامه مطلب ...


پنج شنبه 19 آبان 1390برچسب:, :: 14:0 ::  نويسنده : سهند

روزی پسری نزد شیوانا آمد و به او گفت که یکی از افسران امپراتوری مزاحم او و خانواده اش شده است و هر روز به نحوی آن ها را اذیت می کند. پسر جوان گفت که افسر گارد امپراتور مبارزی بسیار جنگاور است و در سراسر سرزمین امپراتوری کسی سریع تر و پر شتاب تر از او حرکات رزمی را اجرا نمی کند. به همین خاطر هیچ کس جرات مبارزه با او را ندارد. این افسر نامش "برق آسا" است و آنچنان حرکات رزمی را به سرعت اجرا می کند که حتی قوی ترین رزم آوران هم در مقابل سرعت ضربات او کم می آورند. من چگونه می توانم از خودم و حریم خانواده ام در مقابل او دفاع کنم؟!


شیوانا تبسمی کرد و گفت:" او را به مبارزه دعوت کن و در نبردی مردانه او را سرجایش بنشان!"

پسر جوان لبخند تلخی زد و گفت:" چه می گوئید؟! او "برق آسا" است و سریع تر از برق ضربات خود را وارد می سازد. من چگونه می توانم به سرعت به او ضربه بزنم؟!"
...

 

 

 

ادامه در ادامه ي مطلب



ادامه مطلب ...


یک شنبه 15 آبان 1390برچسب:, :: 18:10 ::  نويسنده : سهند

 

مسیج دختر : سلام عزیزم
پسر : سلام عشقم …(sending failed)
دختر : عزیییزم ؟!
پسر : بله بله ! من اینجام ، اس قبلیم نرسید؟ (sending failed)
دختر : عزیزم؟میخوای منو بپیچونی ؟؟
پسر : نه عسلم! من که دارم جوابتو میدم! (sending failed)
دختر : باشه ، این رابطه تمومه! دیگه زنگ نزن!
پسر : لعنتی ! برو به جهنم! (message send!!!)

فرستنده : Sara


 

فرقی ندارد که یک گاگول بی سواد باشی یا یک دانشمند در هر صورت پشت یک ماشین شاسی بلند آقا مهندس می شوی !

فرستنده : Sara


 

به دلیل گرانی نان و تخم مرغ بازی یه مرغ دارم روزی چندتا نخم میکنه ونون بیار کباب ببر غیر قانونی اعلام شد !

فرستنده : Sara


 

زن : عزیزم ، دنبال چی میگردی ؟
شوهر : هیچی
زن : هیچی !؟ یه ۴ ساعتی هست زل زدی به اون قباله ازدواج مون!
شوهر : دنبال تاریخ انقضا شم !

فرستنده : Sara


 

تجربه نشون داده وقتی با دوستت دعوات میشه تازه میفهمی چقدر از اسرار زندگیت با خبر بوده !

فرستنده : Sara


 

زن به شوهر: اگه من ازت جدا شم چی میشه؟
مرد: دیوونه میشم.
زن: نمیری دوباره زن بگیری؟
مرد: والا به دیوونه اعتباری نیست !

فرستنده : Sara


 

روباهى داشت با موبایلى شماره میگرفت زاغه از بالاى درخت گفت: پایین آنتن نمیده بده برات شماره بگیرم!!
روباه تا موبایل رو داد به زاغ راغ گفت: این عوض اون قالب پنیری که کلاس سوم ابتدایى ازم زدی ! بیشعور

فرستنده : Sara


 

ای که از درد دل من با خبری قرص دل درد مرا کی میخری؟

فرستنده : نیلوفر


 

دختر چیست؟
موجودیست بسیار زیبا و هرکدام آنها چندین خاستگار و عاشق تحصیل کرده و خوشکل و پولدار و باکلاس دست و پا شکسته دارند اما به دلیل نامعلومی همچنان مجرد است

فرستنده : نیلوفر


 

پسر چیست؟
موجودی فوق العاده و موذی و ناشناخته که عجایب آن ببش از تعداد آنها در سطح جهان است

فرستنده : نیلوفر


 

مادر شوهر چیست؟
موجودیست کاملا بی آزار و بی پناه این موجود از اجتماع هم عروسان که همیشه قصد جانش را دارند به شدت می هراسد زیرا جانش در خطر است

فرستنده : نیلوفر


 

زن چیست؟
موجودیست نازنین ، ملوس و دوست داشتنی و بی خطر که خطرناکترین سلاح آن اشک می باشد اما بمحض دور دیدن چشم شوهر به هیولایی دوسر تبدیل می گردد

فرستنده : نیلوفر


 

شوهر چیست؟
موجودیست با اراده و مصمم که ابتدا فکر میکند بعد تصمیم میگیرد کاری را انجام دهد که به صلاحمی باشد و در آخر کاری می کند که زنش می خواست

فرستنده : نیلوفر


 

مادر زن چیست؟ نپرس چیست فرار کن !

فرستنده : نیلوفر


 

زن داداش چیست؟ موجودیست موذی که دومی ندارد

فرستنده : نیلوفر


 

منبع: 4jok.com



پنج شنبه 12 آبان 1390برچسب:, :: 14:2 ::  نويسنده : سهند

 

اشتباه از من بود ، پررنگ نوشته بودمت بر کتیبه ی دلم، به سختی پاک میشوی!

فرستنده : روناک


 

اعصاب چیست؟ چیزیست که هیچکس ندارد. و همه توقع دارند تو حتما داشته باشی!

فرستنده : روناک


 

مهدی و شهاب و اقدس چلوکباب هفت دس ، پیچ گوشتی و انبردست ، ما مخلصیم در بس

فرستنده : فاطمه


 

طوطیم اندر قفس اما دلم پیش توست گر قفس را بشکنم پرواز من سوی تو است

فرستنده : ستایش


 

خانواده ی دختر:اقا داماد چه کاره هستن؟خانواده پسر:تو شرکت پاکسان کارمیکنن خانواده دختر:دقیقا اونجا چه کاره ان؟خانواده پسر به سلامت خانواده می اندیشن!

فرستنده : روناک


 

ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند/بچه ها درس نخوانید که لیسانسه ها بیکارند!

فرستنده : روناک


 

یرایت آرزو میکنم بهترین هایی که کسی برایم آرزو نکرد!!!

فرستنده : رضا


 

پروردگارا رحمتي فرما كه آنچه ذبح مي شود منيت هاي ما باشد به پاي ربوبيت تو . عيد قربان مبارك

فرستنده : سميه


 

در خوشي نيز مرا ياد كنيد دل تنهاي مرا شاد كنيد نه فقط در اوج غم و تنهائي ياد بياريد و يادي بكنيد

فرستنده : مصطفی


 

سر‏ ‏کلاس‏ ‏اقتصاد‏ ‏زنبور ‏‏‏اومده....‏ ‏‏ ‏استاد‏ ‏بعد‏ ‏نیم‏ ‏ساعت‏ ‏میگه‏ ‏زنبور‏ ‏بود؟
‏پ‏ ‏نه‏ ‏پ‏ ‏هواپیما‏ اوباما‏ ‏بود‏ ‏اومده‏ ‏از‏ ‏ما‏ ‏نظام‏ ‏اقتصادی‏ ‏بیاموزه!!!

فرستنده : Nazi


 

رفتم‏‏ ‏دانشگاه‏...‏ ‏دم‏ ‏در‏ ‏ازم‏ ‏میپرسن‏ ‏شما‏ ‏دانشجوی‏ ‏این‏ ‏دانشگاهی؟
‏ ‏پ‏ ‏نه‏ ‏پ‏ ‏دانشجوی‏ ‏آکسفوردم‏ ‏اومدم‏ ‏اینجا‏ ‏تفسیر‏ ‏قران‏ ‏بگذرونم‏ !!!

فرستنده : Nazi


 

وزارت کشاورزی اعلام کرد گلهایی که شکوفه نمیدن حداقل sms بدن

فرستنده : فریبا


 

من در سرزمینی زنگی می کنم که دویدن سهم کسانی است که نمیرسند و رسیدن سهم کسانی است که نمی دوند! «دکتر شریعتی»

فرستنده : فریبا


 

قلب خانه ای است دارای دو اطاق ،‌ در یکی رنج و دیگری شادی زندگی می کند. نباید زیاد بلند خندید وگرنه رنج در اطاق دیگر بیدار می شود.

فرستنده : فریبا

 

 

منبع: 4jok.com



پنج شنبه 5 آبان 1390برچسب:, :: 13:57 ::  نويسنده : سهند

روزی پلنگی وحشی به دهکده حمله کرده بود. شیوانا همراه با تعدادی ازجوانان برای شکار پلنگ به جنگل اطراف دهکده رفتند.

ادامه در ادامه ي مطلب

اما پلنگ خودش را نشان نمی داد و دائم از تله شکارچیان می گریخت. سرانجام هوا تاریک شد و یکی از جوانان دهکده با اظهار اینکه پلنگ دارای قدرت جادویی است و مقصود آنها را حدس می زند خودش را ترساند و ترس شدیدی را بر تیم حاکم کرد.

شیوانا با خوشحالی گفت که زمان شکار پلنگ فرا رسیده است و امشب ...



ادامه مطلب ...


پنج شنبه 5 آبان 1390برچسب:, :: 13:41 ::  نويسنده : سهند

یکی از روزها، پادشاه سه وزیرش را فراخواند و از آنها درخواست کرد کار عجیبی انجام دهند :
از هر وزیر خواست تا کیسه ای برداشته و به باغ قصر برود و اینکه این کیسه ها را برای پادشاه با میوه ها و محصولات تازه پر کنند.
همچنین از آنها خواست که در این کار از هیچ کس کمکی نگیرند و آن را به شخص دیگری واگذار نکنند…
وزراء از دستور شاه تعجب کرده و هر کدام کیسه ای برداشته و به سوی باغ به راه افتادند !...

وزیر اول که به دنبال راضی کردن شاه بود بهترین میوه ها و با کیفیت ترین محصولات را جمع آوری کرده و پیوسته بهترین را انتخاب می کرد تا اینکه کیسه اش پر شد…
 

ادامه در ادامه ي مطلب



ادامه مطلب ...


پنج شنبه 5 آبان 1390برچسب:, :: 13:34 ::  نويسنده : سهند

شلك غرض چيست؟ (Shelak Gharaz)
جواب عربها مقابل كسى كه جلوش ضايع شده باشد



حیف نون و غضنفر یتیم خونه تاسیس میکنن ، روز اول جلسه اولیا مربیان میزارن !




يه بچه ايي تازه بدنيا اومده بوده ، شير مامانشو نمي خورده ، هر زن ديگه اي هم آوردن ، فايده نداشته بچه شير اونا رو هم نمي خورده تا اينکه يه زن سياه پوست ميارن بچه شيرشو ميخوره بابائه مي گه : آهان ، پدر سوخته ، تو شيرکاکائو مي خواستي ما نمي دونستيم !
 

 

ادامه در ادامه ي مطلب



ادامه مطلب ...


پنج شنبه 5 آبان 1390برچسب:, :: 13:27 ::  نويسنده : سهند

می گویند مردی ، خروسی خرید و به خانه برد. وقتی وارد شد ، همسر جوانش ، سر و رویش را پوشاند و نهیب زد: ای مرد! غیرتت چه شده است؟ روزها که تو نیستی ، آیا من باید با این خروس که جنس مخالف است ، تنها بمانم؟ خروس را بیرون ببر و از هر که خریده ای به او بازگردان!

مرد ، خوشحال از این که ...
 



ادامه مطلب ...


سه شنبه 3 آبان 1390برچسب:, :: 17:21 ::  نويسنده : سهند

 

براي ديدن ادامه ي ركوردها بر روي ادامه ي مطلب كليك كنيد

 

خانم کتی یونگ ( Cathie Jung ) زاده ۱۹۳۷ آمریکا با بلندای ۱٫۷۲ متر و دور کمری ۳۸٫۱ سانتی متر که ۱۵ بار اندازه گیری شده است هم اکنون دارنده باریک ترین کمر در جهان می باشد.

 

کتی یونگ :: Cathie Jung

کتی یونگ :: Cathie Jung

 




ادامه مطلب ...


سه شنبه 3 آبان 1390برچسب:, :: 17:13 ::  نويسنده : سهند

 

کالین ویلسون که امروز نویسنده ی مشهوری است،وسوسه ی
خودکشی راکه در شانزده سالگی به او دست داده بود،چنین توصیف میکند:
وارد آزمایشگاه شیمی مدرسه شدم و شیشه ی زهر را برداشتم....
 



ادامه مطلب ...


یک شنبه 1 آبان 1390برچسب:, :: 17:50 ::  نويسنده : سهند

در یك پارك زنی با یك مرد روی نیمكت نشسته بودند و به كودكانی كه در حال بازی بودند نگاه می­كردند. زن رو به مرد كرد و گفت پسری كه لباس ورزشی قرمز دارد و از سرسره بالا می­رود پسر من است . مرد در جواب گفت : چه پسر زیبایی و در ادامه گفت او هم پسر من است و به پسری كه تاب بازی می­كرد اشاره كرد .  مرد نگاهی به ساعتش انداخت و پسرش را صدا زد : سامی وقت رفتن است .  سامی كه دلش نمی­آمد از تاب پایین بیاید با خواهش گفت بابا جان فقط 5 دقیقه . باشه ؟ مرد سرش را تكان داد و قبول كرد . مرد و زن باز به صحبت ادامه دادند . دقایقی گذشت و پدر دوباره فرزندش را صدا زد : سامی دیر می­شود برویم . ولی سامی باز خواهش كرد 5 دقیقه این دفعه قول می­دهم . مرد لبخند زد و باز قبول كرد و...
 
  هیچ وقت به گمان اینکه وقت دارید ننشینید


ادامه مطلب ...


یک شنبه 1 آبان 1390برچسب:, :: 17:33 ::  نويسنده : سهند

 

------------------------------------------------------------------------------

دانلود كتاب اطلس انسان دانلود كتاب



شنبه 30 مهر 1390برچسب:, :: 17:31 ::  نويسنده : سهند

ممكنه آدما پسر باشن اما ، پيش نمياد پسرا آدم باشن !

@@@@@@@@@@@@@@@@@$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

شباهت مردها با مارمولك متاسفانه هر چي دمشونو قيچي كني باز دم در ميارن

@@@@@@@@@@@@@@@@$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

هنگام صرف غذا "دخترا " مرتب پشت میز می نشیند. مقدار کمی غذا می کشند. به آرامی غذا می خورند. تنها نوک قاشق را در دهان می کنند.
"پسرا " تا جایی که بشقاب جا دارد غذا می کشند. به سرعت غذا را می بلعند، در حالی که قاشق را تا دسته در دهان می کنند. صدای برخورد قاشق با دندانهایشان موسیقی گوش نوازی است. بعد از دو بار پر کردن بشقاب، بالاخره کمی سیر می شوند !!!

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@$$$$$$$$$$$$$$$$$$@@@@@@@@@@@@@@@

مردها وقتی‌ یه زن بهشون میگه سردمه به سه دسته تقسیم میشن:
اونایی که بغل می‌کنن ، اونایی که جاکتشونو میدن و احمق‌هایی‌ که میگن: منم همینطور!

@@@@@@@@@@@$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@



ادامه مطلب ...


شنبه 30 مهر 1390برچسب:, :: 17:13 ::  نويسنده : سهند

 مردها وقتی‌ یه زن بهشون میگه سردمه به سه دسته تقسیم میشن:

اونایی که بغل می‌کنن

 

اونایی که جاکتشونو میدن

 

احمق‌هایی‌ که میگن: منم !

>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>><<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<

زندگی چیست !؟ فاصله ی بین مای بیبی تا ایزی لایف !

>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>><<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<

روش دفع انگل:10روز تمام فقط چایی و بیسکویت میخوری روز 11 فقط چایی میخوری در این صورت کرم میاد بیرون و میگه بیسکویتش کو؟!!!!!!!!!!!!



ادامه مطلب ...


صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد

درباره وبلاگ

دوستان خواهشا اگه می تونید در خبر نامه یا وبلاگ عضو شید! ممنونم از تشریف فرماییتون...
موضوعات
آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
نويسندگان


ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 7
بازدید دیروز : 3
بازدید هفته : 7
بازدید ماه : 11
بازدید کل : 3176
تعداد مطالب : 23
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


جاوا اسكریپت





جاوا اسكریپت